×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

عشق پاسخ همه سوالهاست

مرتضی تنهاست، بغض های او ترک برداشت،

× عشق ومحبت و دوستی
×

آدرس وبلاگ من

morix.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/morix

?????? ???? ?????? ???? ????? ????? ??? ????

ازشقایق تا مرگ



شاید آن روز که سهراب نوشت:

 

تا شقایق هست زندگی باید کرد

 

خبري از دل پر درد گل ياس نداشت

 

ولی اکنون بايد اين جور نوشت:هر گلي هم باشي چه شقايق چه گل پيچک و ياس

 

زندگي اجباريست

 

زندگي باید کرد...........




راستش، الان چند وقتی هست که تنها شدم، یعنی فکر می کنم خیلی از بقیه دور شدم و با اونا فرق دارم. نه این که از اونا بهتر یا بدتر باشم یا چیز خاصی نسبت به اونا داشته باشم،نه، اما انگار حرفا و کارام براشون بیگانه شده. به نظرم اونا هم همین فکر رو راجب من دارن، چون دیگه مدتی که توی جمع اونا جایی ندارم،همش گوشه گیر شدم،حوصله حرف زدن رو ندارم و همیشه بین اطرافیانم انگار که غریبه ام. اما شنیدم که همه پیش تو جا دارن و می تونن بیان اونجا. خوبه که حداقل وقتی با تو حرف می زنم، نیاز نیست نقش بازی کنم و دروغ بگم(البته الان دیگه کار همه همین شده که یا دوروغ میگن و یا اینکه واسه همدیگه نقش بازی میکنن). می دونم از هر چی که تو دلم هست خبر داری، پس حرفامو می فهمی، منم این طوری می تونم خیلی راحت تر باهات حرف بزنم. می دونی چیه؟ تو خودت گفتی که با هم دیگه رو راست باشیم و صادق، منم خواستم همین کار رو بکنم، اما انگار برای بقیه باورپذیر نبود و منو رها کردن.

شاید راه اشتباه رفتم... شاید خیلی تند رفتم...و شاید هم خیلی زود باور کردمو بیخیال همه چیز شدم.....نمی دونم... می شه دوباره شروع کرد؟ فقط این دفعه راه و چاه رو بهم نشون بده. می دونم اون قدر بزرگ هستی که یک بار دیگه بهم فرصت بدی تا امتحان کنم، اما... یعنی دل بنده هاتم اون قدر بزرگ هست که همه چیز رو فراموش کنه و از اول شروع کنه؟ یعنی می شه دوباره برگردیم به خونه اول؟ فقط اگه این دفعه هم می خوای وسط راه از اون امتحانای سختت بگیری، همین الان بگو... چون که دیگه این دل کوچیک من طاقت این چیزا رو نداره... شایدم باید از همین جایی که هستم ادامه بدم... تجربیات گذشته رو با خودم همراه کنم و از همین جا دوباره شروع کنم. اما چه جوری؟ چکار باید بکنم؟

دوست دارم اول همه کینه و کدورت ها رو از بین ببرم... البته همش که ممکن نیست... ولی می شه اکثرشو درست کرد. می دونم بعضی ها ظرفیت شو دارن، پس در اولین فرصت باهاشون حرف می زنم... تا دیگه چیزی تو دلم نمونه. من هر کس که بهم بدی کرد رو همین الان می بخشم... اما نمی دونم بقیه هم منو می بخشن...؟یا اصلاً این حرفارو می شنون؟ من به خیلی ها بدی کردم... کاش اون قدر بزرگ باشن که اونام منو ببخشن.من که بخشیدم حالا نوبت اونایی هستش که از من دلخورن!باشه؟ببخشید!!

خدایا، نامه رو برای تو نوشتم، اما همش از خودم گفتم... ببخشید دیگه... شاید چون یک انسان هستم و انسانم یک موجود خودخواه. از همین الان فصل جدید زندگی رو شروع می کنم... اگه این دفعه هم شکست خوردم... نمی دونم، نمی خوام بهش فکر کنم... فقط بهم کمک کن.

 

 به امید آن روز که خاک تنها مأمن ما شود

       

مامور دفن

اي كسي كه مامور دفن من هستي :

 

به حرف من گوش كن......    

 

دستم را از تابوت بيرون كن تا همه بفهمند آرزو داشتم و به آن نرسيدم.

 

چشمهايم را باز بگذار بفهمند كه چشم براه بودم و به آن نرسيدم .

 

قالب يخي به شكل صليب بر مزارم بگذاريد تا با اولين طلوع آب شود و به جاي عزيزي كه

 

دوستش دارم بر سر مزارم گريه كند .

 

 

                                                                              

دوشنبه 26 بهمن 1388 - 1:27:44 AM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم
نظر ها

ارسال پيام

دوشنبه 24 فروردین 1394   6:16:09 PM

 

آمار وبلاگ

15186 بازدید

10 بازدید امروز

2 بازدید دیروز

18 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements